2- اهمیت صنایع پتروشیمی
حلقه واسط بين صنعت نفت و گاز و صنايع توليد كالاهاي نهائي صنعت پتروشيمي است. صنايع پتروشيمي، بخشي از صنايع شيميايي است که فرآوردههاي شيميايي را از مواد خام حاصل از نفت يا گاز طبيعي توليد ميکند. اين صنعت، تنوع محصولات بالايي داشته و تأمينكننده مواد اوليه هزاران کارگاه و کارخانه صنايع پايين دستي آن است که از نظر اشتغالزايي و کسب درآمدهاي ارزي و قطع وابستگي نقش بسيار مؤثري در اقتصاد کشور دارد. صنعت پتروشيمي، نقش پر اهميتي در ايجاد ارزش افزوده منابع نفتي کشور (به عنوان يک ثروت) دارد. ايران با داشتن 27 تريليون متر مکعب ذخيره گازي، معادل 8 درصد گاز طبيعي شناخته شده در جهان را در اختيار دارد. به بيان ديگر ايران دومين دارنده (حدود 16 درصد) گاز در جهان است. از سويي ديگر، کشورمان با بيش از 138 ميليارد بشکه نفت خام قابل استحصال و ميعانات گازي، معادل 11 درصد از کل حجم نفت جهان را دارا است. رشد سريع استفاده از نفت خام و گاز طبيعي از اوايل قرن بيستم بهعنوان منبع انرژي و ماده اوليه براي توليد محصولات بسياري از صنايع آشكار است. افزايش دانش و رشد فناوريها در دهههاي اخير موجب توليد متنوع محصولات مبتني بر مواد هيدروكربوري و در نتيجه افزايش وابستگي به توليدات منتج از مواد نفتي گرديده است. امروزه پتروشيمي در صنعت و اقتصاد جهاني از جايگاه ويژهاي برخوردار است. دامنه كاربرد محصولات آن بسيار گسترده بوده و سهم بالايي از تجارت جهاني را به خود اختصاص ميدهد بهطوريكه با رشد اقتصادي هر كشوري ارتباط تنگاتنگي دارد و موجبات رونق صنايع متعددي از قبيل صنايع خودرو، لوازم خانگي، آرايشي و بهداشتي و ... را فراهم ميسازد.
صنايع پتروشيمي به صنايعي اطلاق ميشود که در آنها هیدروکربن های موجود در نفت خام يا گاز طبيعي به محصولات شيميايي تبديل ميگردند. ايران از جمله كشورهاي با ظرفيت بالا براي توسعه صنايع پتروشيمي و پاييندست آن بوده و مهمترين مواد اوليه مورد استفاده اين صنعت در ايران هيدروكربورها هستند كه از منابع گازي و نفتي بهدست ميآيند كه هم از لحاظ منابع نفتي و هم از لحاظ منابع گازي در رتبههاي خوبي قرار دارد. همچنين موقعيت استراتژيك ايران در منطقه ميتواند بازارهاي هدف فراواني را ايجاد كند. در چرخه توليد نفت خام و گاز طبيعي تا تبديل آن به کالاهاي مصرفي توليد شده، فرآيندهاي شيميايي و پتروشيميايي متعددي بر روي اين مواد صورت ميپذيرد. هر اندازه تکنولوژي توليد و فرآوري پيچيدهتر بوده و ماده توليدي به مرحله نهايي بازار مصرفي نزديکتر باشد، ارزش افزوده بيشتري را به دنبال دارد. از طرفي صنايع تكميلي به بازار مصرفي نزديکتر بوده و ارزش افزوده بالاتري را ايجاد ميكنند. صنايع تكميلي پتروشيمي شامل شکلدهي پليمرها، لاستيک و پلاستيک، الياف مصنوعي و نساجي، روغنهاي صنعتي، رزينها و چسبها، رنگها و پوششهاي حفاظتي، سموم دفع آفات، شويندههاي بهداشتي و کودهاي شيميايي است.
2- اهمیت صنایع پتروشیمی
رشد اقتصادی پایدار، یک فرایند پیشرفت صنعتی و تکنولوژیک دائمی است که به همراه تغییرات اجتماعی و نهادی موازی و سازگار با آن، موفقیت مشترک را تضمین میکند که سیاست صنعتی، یکی از جوانب اصلی و اجتناب ناپذیر موفقیت در فرایند توسعه و استراتژی رشد پایدار است. سیاست صنعتی میتواند بهصورت مداخله دولت در تخصیص منابع میان بخشهای مختلف صنعت ساخت و سازمان صنعتی یک بخش خاص در درون صنعت ساخت با هدف تسریع رشد اقتصاد و تحول ساختاری اقتصاد ملی تعریف میشود. بنابراین، سیاست صنعتی را میتوان به مثابه هر رژیم سیاستی تعریف کرد که در آن انگیزشهای مالی در میان بخشها بطور آگاهانه غیر خنثی است. سیاست صنعتی یکی از انواع سیاستهای دولتی است که معطوف به اثرگذاری بر ساختار اقتصادی کشورها است که در این مسئله ادغام بنگاهها و صنایع یکی از ابزارهای سیاست توسعه صنعتی در دوران معاصر است که مورد نظر این مقاله نیز است. با توجه به آنکه در جهان امروز، صنایع پتروشیمی، بهویژه صنایع پایین دستی آن نقشی مهم و قابل توجه در تولید و تجارت جهانی در کشورهای مختلف دارد، لذا در این قسمت به تجزیه و تحلیل تولید و تجارت صنایع تکمیلی پتروشیمی در جهان و ایران بهطور خلاصه میپردازیم.
2-1-توليد و تجارت صنايع تكميلي پتروشيمي در جهان
صنايعي که از محصولات پتروشيمي و يا توليدات پالايشگاههاي نفت به عنوان مواد اوليه استفاده مينمايد، صنايع پايين دستي پتروشيمي شناخته ميشوند. صنايع پايين دستي پتروشيمي را ميتوان در دو دسته محصولات مصرفي نهايي و مواد حد واسط بررسي نمود که مواد حد واسط در واقع مواد اوليه مورد نياز به منظور توليد محصولات نهايي هستند. در عمل ترسيم مرز مشخص و صريح بين صنايع پاييندستي پتروشيمي و ساير صنايع از جمله صنايع شيميايي ممكن نيست، چرا كه تعاملات و ارتباطات صنعتي بين صنايع به حدي بالاست كه ترسيم اين مرزها را مشكل ميسازد. با اين حال با پذيرش درجهاي از تقريب ميتوان صنايع پاييندستي پتروشيمي را بر اساس طبقهبنديهاي استاندارد حسابهاي ملي و زير مجموعه كدهاي 21 و 22 طبقهبندي آيسيك (ISIC) تعريف كرد. مطابق بررسيهاي انجام شده، مهمترين رشته فعاليتهاي صنعتي تكميلي پتروشيمي را ميتوان حسب طبقهبندي (ISIC) به شرح جدول (1) معرفي نمود:
جدول (1): تعريف صنايع پاييندستي پتروشيمي بر اساس كدهاي ISIC
فعاليت |
کد فعاليت |
|
توليد فراوردههاي كوره ككپزي |
1910 |
بالا دست |
توليد فراوردههاي پالايش شده نفت |
1920 |
|
توليد مواد شيميايي اساسي |
2011 |
میان دست |
توليد كودشيميايي و تركيبات نيتروژن |
2012 |
|
توليد پلاستيك و لاستيک مصنوعي در شكل نخستين |
2013 |
|
توليد آفات کشها و ساير فراوردههاي شيميايي مورد استفاده در كشاورزي |
2021 |
|
توليد انواع رنگ و روغن جلا و پوششهاي مشابه، جوهر چاپ و بتانه |
2022 |
|
توليد صابون و شويندهها، ترکيبات تميز کننده و براق کننده، عطرها و مواد آرايشي |
2023 |
|
توليد ساير فراوردههاي شيميايي طبقهبندي نشده در جاي ديگر |
2029 |
|
توليد الياف مصنوعي |
2030 |
|
توليد داروها و فراوردههاي دارويي شيميايي و گياهي |
2100 |
تکمیلی |
توليد تاير و تيوبهاي لاستيکي، روکش کردن و بازسازي تايرهاي لاستيکي |
2211 |
|
توليد ساير فراوردههاي لاستيکي |
2219 |
|
توليد فراوردههاي پلاستيکي، به جز کفش |
2220 |
ماخذ: دفتر توسعه صنايع پاييندستي پتروشيمي
همانطور كه ملاحظه ميشود؛ كدهاي زيرمجموعه كد 20 شامل انواع مواد شيميايي است كه اكثر آنها از مواد پايه پتروشيمي به عنوان خوراك استفاده ميكنند و كدهاي زير مجموعه كد 21 و 22 شامل اواع دارو و مواد لاستيكي و پلاستيكي است كه اكثرا از مشتقات نفت و گاز هستند. بررسي فرايند توليد زنجيره ارزش صنعت پتروشيمي حاكي از آن است كه بيشترين ارزش افزوده در صنايع پتروشيمي مربوط به صنايع پاييندستي يا تكميلي است. گام نخست جهت هر گونه بررسي، شناسايي محصولاتي است كه در زمره صنايع تكميلي پتروشيمي قرار ميگيرند.
مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه هر چه از سمت محصولات بالادستي به سمت محصولات پاييندستي حركت كنيم، بهدليل اثر مضاعف هر مرحله فرآوري، ارزش افزوده نيز افزايش مييابد. اين وضعيت در نمودار (1) قابل مشاهده است؛ در مرحله اول زنجيره صنعت پتروشيمي كه پالايشگاهها قرار دارند و محصول حاصل از آن سوخت است، بهازای يك واحد ماده اوليه، يك واحد ارزش افزوده ايجاد ميشود كه اگر وارد مرحله دوم فرآوري يعني مجتمعهاي پتروشيمي شود با ايجاد اثر مضاعف، 9/1 واحد بيشتر ارزش افزوده را ايجاد ميكند.
نمودار (1): مقايسه ورودي و ارزش افزوده محصولات خروجي در زنجيره ارزش صنعت پتروشيمي بهازاي هر واحد
Source: GCC Petrochemicals and Chemicals Industry, Facts and Figures, (2014)
ملاحظه میگردد ميزان ارزش افزوده ايجاد شده در صنايع تكميلي بهازاي هر واحد ماده اوليه در سطح بسيار بالاتري قرار دارد؛ بطوريكه در اثر فرآوريهاي بيشتر و استفاده از تكنولوژيهاي پيچيدهتر توليد، ارزش افزوده محصولات پلاستيکي بيشتر از نفت خام و گاز طبيعي است. مقايسه ميزان سرمايهگذاري مورد نياز براي توليد يك ميليون تن محصول در طول زنجيره ارزش صنايع پتروشيمي، ابعادي ديگري از ارزشمندي توجه به توسعه صنايع تكميلي همسو با توسعه صنايع بالادستي و ميان دستي پتروشيمي را روشن ميسازد. مطالعات انجام شده حاكي از نرخ بازگشت سرمايه بالاتر و اشتغالزائي بسيار وسيعتر در صنايع تكميلي پتروشيمي است. مطابق جدول (2)، سرمايهگذاري ثابت مورد نياز براي توليد يك ميليون تن محصول در صنايع پاييندستي، 4280 ميليون دلار برآورد شده است كه از نرخ بازگشت سرمايه بين 40-50 درصد برخوردار است. اين حجم سرمايهگذاري قادر به ايجاد 200 هزار فرصت شغلي خواهد بود. حال آنكه براي توليد يك ميليون تن محصول در واحدهاي بالادستي و مياندستي بهترتيب 750 و 1200 ميليون دلار سرمايهگذاري ثابت نياز است كه نرخ بازگشت سرمايه كمتر و اشتغالزايي كمتري را نيز دارند.
جدول (2): مقايسه اشتغال، سرمايهگذاري و نرخ بازگشت سرمايه هر یک توليد يك ميليون تن
شرح |
اشتغال (نفر) |
سرمايهگذاري ثابت (ميليون دلار) |
سرانه سرمايهگذاري ثابت (هزار دلار/نفر) |
نرخ بازگشت سرمايه (درصد) |
صنايع بالا دستي |
500 |
750 |
1500 |
15-20 |
صنايع ميان دستي |
2200 |
1200 |
545 |
25-30 |
صنايع پايين دستي |
200000 |
4280 |
21 |
40-50 |
مأخذ: راهبردهاي شركت ملي صنايع پتروشيمي در توسعه خوشههاي صنايع پاييندستي، توسعه صنايع پاييندستي پتروشيمي
ارقام جدول فوق بيانگر صرفههاي اقتصادي قابل توجه صنايع تكميلي پتروشيمي در بين رشته فعاليتهاي توليدي پتروشيمي از بالادستي به پايين دستي است. علاوه بر ويژگيهاي فوق، صنايع تكميلي پتروشيمي از تقاضاي جهاني گسترده و بسيار مناسبي نيز برخوردار است که بر اساس آمار بانك جهاني، اين صنايع در سال 2022 تقاضاي واردات جهاني در حدود 2632 ميليارد دلار داشتهاند. طبق نمودار (2)؛ بيشترين تقاضاي جهاني مربوط به فعاليت «توليد مواد شيميايي اساسي بجز كود و تركبيات ازت» با ارزشي در حدود 794 ميليارد دلار و سپس فعاليت «توليد ساير محصولات شيميايي طبقهبندي نشده در جاي ديگر» با ارزشي در حدود 399 ميليارد دلار بودهاست. حال آنكه كل صادرات صنايع تكميلي پتروشيمي ايران در سال 2022 در حدود 04/0 درصد از تقاضاي جهاني واردات توسط ايران تأمين شدهاست كه با توجه به ذخاير غني نفت و گاز اين رقم بسيار كمتر از حد انتظار است.
نمودار (2): تقاضاي واردات جهاني صنايع تكميلي پتروشيمي در 2022 (ميليارد دلار)
مأخذ: WITS و محاسبات تحقيق
2-2-توليد و تجارت صنايع تكميلي پتروشيمي در ایران
در ایران بيشترین سرمايهگذاريهاي انجام شده در صنايع پتروشيمي معطوف به صنايع بالادستي و مياندستي بوده و به صنايع تكميلي توجه كمتري شدهاست. براساس نتايج آمارگيري مركز آمار ايران در نمودار (3) ملاحظه ميشود كه در طي دوره 99-1390 به طور متوسط صنايع تكميلي پتروشيمي با اختصاص سهم 7 درصد از كل سرمايهگذاري ثابت كشور در مقايسه با صنايع مياندستي (7/22 درصد) و صنايع بالادستي(7/15درصد) از لحاظ سرمايهگذاري از اقبال پايينتري برخوردار بودهاند. حال آنكه طبق بررسيهاي انجام شده براي دستيابي به ارزش افزوده بيشتر و سودآوري بالاتر در صنعت پتروشيمي، نياز به سرمايهگذاري بسيار بيشتر در صنايع تكميلي وجود دارد.
نمودار (3): جايگاه صنايع پتروشيمي در كل صنايع كارخانهاي كشور
ماخذ: آمارگيري از كارگاههاي صنعتي 10 نفركاركن و بيشتر در طی دوره 99-1390
همچنين طبق نمودار فوق، سهم بالاتر صنايع تكميلي در تعداد كارگاههاي صنعتي و اشتغال در مقايسه با صنايع بالادستي و مياندستي، بيانگر نقش مؤثر اين صنايع در اشتغال است. نكته قابل توجه ديگر، عملكرد مناسب صنايع مياندستي در مقايسه با بالادستي از لحاظ نسبت سرمايهگذاري به ارزش افزوده در اين واحدهاي صنعتي است كه ارزش افزوده بالاتر در مياندستي در ازاي سرمايهگذاري مشخص در صنايع پتروشيمي ايران قابل مشاهده است.
جدول (3): متوسط سهم صنايع پتروشيمي در صنايع كارخانهاي كشور در 99-1390
شرح |
سهم از کل صنايع کارخانهاي (درصد) |
سرمايهگذاري به ارزش افزوده |
سرانه سرمايهگذاري ثابت (ميليون ريال/نفر) |
|||
تعداد کارگاه |
اشتغال |
ارزش افزوده |
سرمايهگذاري ثابت |
|||
صنايع بالا دستي |
1/1 |
½ |
1/10 |
7/15 |
20/0 |
1537 |
صنايع ميان دستي |
9/5 |
6/7 |
6/22 |
7/22 |
13/0 |
603 |
صنايع تکميلي |
3/9 |
8 |
3/6 |
7 |
28/0 |
386 |
مأخذ: نتايج آمارگيري از كارگاههاي صنعتي 10 نفركاركن و محاسبات تحقيق
شايان ذكر است در صورت دسترسي به آمار كارگاههاي زير10 نفر كاركن، جايگاه بالاتري از صنايع تكميلي نمایان میگشت. عليرغم فقدان اين آمار، سهم صنايع تكميلي در ارزش افزوده صنايع كشور به نسبت سهمي كه در سرمايهگذاريها داشته در مقايسه با صنايع مياني و بالادستي تقريباً قابل قبول است؛ اما تمركز سرمايهگذاريها در اين صنايع بر توليد محصولات متنوع و داراي ارزش افزوده بالا نبوده و از مزيتها و ويژگيهاي بارز اين صنايع استفاده نشده است که مبین این موضوع بررسي ارزش واحد صادراتي محصولات صنايع تكميلي پتروشيمي است که نشاندهنده ارزش پايينتر محصولات ايران در فعاليتهاي مختلف اين صنعت در مقايسه با مشابه خارجي است.
روند تغييرات متوسط ارزش واحد صادراتي محصولات صنايع تكميلي طي دوره 1401-1391 نشان ميدهد كه روند افزايشي ارزش واحد صادراتي در سال 1394 دچار افت ناگهاني(4/11- درصد) شده و این کاهش تا سال 1400 ادامه داشته و در این سال رشد 32 درصدی رخ داده است. که مجددا در سال 1401 کاهش 7 درصدی رخ داده است. بیشترین کاهش قیمت طی دوره مورد بررسی در سال 1398 به دنبال ایجاد تحریمهای جدیدی رخ داد که به دنبال بیرون رفتن ایالات متحده از برجام اتفاق افتاد (نمودار (4)).
نمودار4: روند ارزش واحد كالاي صادراتي صنايع تكميلي پتروشيمي ايران طي دوره 1401-1391 (دلار/تن)
مأخذ: محاسبات بر اساس گمرك جمهوري اسلامي ايران
اين كاهش میتواند بهدليل عدم موفقيت در توسعه توليد صنايع تكميلي رقابتي و صادراتگرا باشد. گرايش به سمت توليد محصولات داراي ارزش افزوده بالاتر در اين صنعت و تلاش براي دستيابي به بازارهاي جهاني آن محصولات، افزايش ارزش واحد صادراتي را بدنبال خواهد داشت. اما آمار تجارت محصولات صنايع تكميلي طي دوره 1401-1391 نشان ميدهد كه ارزش واحد محصولات صادراتي صنايع تكميلي يك سوم ارزش واحد كالاهاي وارداتي است (جدول (4)).
جدول (4): متوسط ارزش واحد محصولات وارداتي و صادراتي صنايع تكميلي پتروشيمي درطي 1401-1391
متوسط ارزش واحد محصولات وارداتي (دلار/ تن) |
متوسط ارزش واحد محصولات صادراتي (دلار/ تن) |
نسبت ارزش وارداتي به صادراتي |
4/26192619.4 |
4/1328 |
9/1 |
مأخذ: محاسبات براساس آمار گمرك جمهوري اسلامي ايران
3-مروری بر مطالعات انجام شده
لازم به ذکر است به طور مشخص مطالعهای در خصوص ادغام بنگاهها در کشور انجام نشدهاست. بررسي مطالعات مرتبط با ساختار بازار صنايع در کشور نشان میدهد که بررسي تمركز در اقتصاد ايران سابقه چنداني ندارد و عمده مطالعات مربوط به بعد از سال 1375 است که در این قسمت مطالعات مربوط به سنجش و ارزيابي قدرت انحصاري، درجه رقابت و انحصار در بازارها و تعيين ساختار بازارها اشاره میکنیم.
ليونس(1980) در مطالعهاي به تجزيه و تحليل اندازه 118 صنعت توليدي در انگلستان ميپردازد. وي نتيجهگيري ميكند كه استفاده از روشهاي فوق با ايراداتي همراه است و لذا توصيه ميكند كه براي غلبه بر اين ايرادات بهتر است براي تخمين اندازه بهينه بنگاه از معيار جانشين كه بر اساس توزيع اندازه بنگاه يك صنعت است استفاده شود.
راجرز(1993) در مطالعهاي به مطالعه اندازه بهينه صنعت فولاد امريكا ميپردازد. در اين مطالعه واحدهاي توليد فولاد امريكا به چهار گروه تقسيم ميشوند كه نتايج نشان ميدهد اندازه طبقه 5/4-5/7 ميليون تن بيشترين ميزان سهم را در دوره مورد مطالعه دارند كه نتيجهگيري ميكند اندازه اين گروه، اندازه بهينه در اين صنعت با كاراترين مقياس است.
سنگوپتا (2004) در مطالعه خود با عنوان روش بقا و تاربع هزينه مرزي، نتيجهگيري ميكند كه روش بقا داراي نقاط ضعفي است زيرا نميتواند به طور كاملاً مشخص برتري بنگاه بهينه را بيان نمايد و همچنين اين روش نميتواند تفاوت بين تابع هزينه و مرز هزينه را بيان كند و قابليت تشخيص منبع كارايي را ندارد و نهايتاً اين روش فقط بيان ميكند كه كدام بنگاه بهينهتر است و از هزينههاي نسبي مطلبي بيان نميكند.
- (2007) اداعا ميكند اندازه بهينه بنگاه از يك سو تحت تاثير صرفههاي ناشي از مقياس است و از سوي ديگر، اندازه بنگاه ميتواند با زيانهاي ناشي از مقياس كه خود منبعث از تمايل مصرف كنندگان به كالاهاي جديد با عدم ريسكپذيري سرمايهگذاران مورد غفلت واقع شود. بهطور خلاصه ميتوان گفت ويژگيهاي كشور و صنعتي كه بنگاه در آن فعاليت ميكند به صورت معني داري بر اندازه بنگاه و توزيع آنها تاثيرگذار است.
حسينی و پرمه (1383) به بررسي ساختار جهاني بازار پسته، خشكبار و فرش با استفاده از شاخص تمركز هرفيندال - هيرشمن پرداختند كه نتايج نشان ميدهد در طي دوره 2000-1975 ساختار تجارت جهاني فرش، پسته و خشكبار از انحصار چند جانبه همراه با نوسانهاي برخور دار بودهاند.
خداداد كاشي و دهقاني (1379و 1381) با استفاده از شاخصهاي تمركز هرفيندال – هيرشمن و شاخص نسبت تمركز در صنايع در سطح كدهاي دو رقمي ISIC پرداختند كه نتايج حاكي از ساختار انحصار موثر بر ييشتر صنايع بوده است.
بخشی (1382) با استفاده از شاخص تمركز هرفيندال - هيرشمن به بررسي درجه انحصار در صنعت سيمان كشور پرداخته است و نتيجهگيري ميكند كه اين صنعت داراي تمركز بالاي است.
عبادي و شيهكيتاش (1383) با استفاده از شاخص تمركز هرفيندال – هيرشمن و شاخص نسبت تمركز به بررسي ساختار بازار كالاهاي پروپان، سيمان، گچ، سنگ مرمر، فرآوردههاي نيمه تمام آهني و روغنهاي مواد قيري صادراتي پرداخته و نتيجهگيري ميكنند كه بازارهاي مورد بررسي به جز سيام داراي ساختار انحصار چند جانبه هستند.
خداداد كاشي (1377) شدت تمركز در بازارهاي ايران را با استفاده از شاخصهاي مختلف تمركز و بر حسب متغيرهاي متفاوت ارزيابي نمودهاست و نتیجهگیری میکند تمركز، پديده رايج در بازارهاي بخش صنعت كشور است.
صالحي (1377) پس از تحليل رقابت و انحصار با دسترسي به آمار خام سرشماري كارگاههاي صنعتي كشور در سال 1373، شاخص هرفيندال (و سهم 4 بنگاه برتر) فروش در سطح كدهاي چهار رقمي ISIC را بصورت ناپارامتريكي به دست آورد.
گرجي و ساداتيان (1379) با مطالعه نسبت تمركز فروش يك و چهار بنگاهي در صنعت يخچال خانگي در دوره 1375 ـ 1378 از شاخصهاي ناپارامتريكي گوناگون استفاده نمودند. آنها نتيجهگيري نمودند كه سهم 4 بنگاه برتر از 2/75 درصد در سال 1375 به 49/77 درصد در سال 1378 افزايش يافته است، يعني حاكي از افزايش نسبت تمركز (انحصار) در صنعت يخچال خانگي در دوره مورد مطالعه بود.
خدادادكاشي (1379) با استفاده از اطلاعات موجود در دوره 1366-1373 به مطالعه تمركز كلي در بخش صنعت ايران و براي صنايع دو رقمي پرداخته است. او شاخص نسبت تمركز 5 بنگاهي در صنايع دو رقمي براي تنها 9 صنعت را نشان دادهاست و نتيجهگيري ميكند كمترين نسبت تمركز نسبت تمركز اشتغال در صنايع نساجي، پوشاك و چرم (5/11%) و بيشترين نسبت تمركز در صنايع توليد فلزات اساسي (4/62%) بود.
4-مباني نظري ادغام بنگاهها
ادغام ميان بنگاهها از جمله موضوعات مهمي است كه در قلمرو حقوق رقابت قرار دارد. اين اقدامات از مصاديق همكاري ميان بنگاهها محسوب شده و معمولاً موجب تقويت موقعيت حداقل يكي از آنها در بازار ميگردد. به همين علت، به آن در كنار برخي از انواع مشاركتهاي انتفاعي، (اقدامات تمركز آفرين) اطلاق ميشود. ادغام ماهيتي قراردادي دارد كه بايد براي حصول آن، لاجرم توافقي با طي تشريفات قانوني حداقل بين دو بنگاه صورت گيرد. از اينرو، از جملهي مصاديق بارز اعمال دو يا چند جانبهي بنگاهها به شمار ميرود. به علت آثار متنوعي كه اين دسته از اعمال بر رقابت در بازار دارند ممكن است موجب تقويت رقابت و بعضاً باعث از بين رفتن آن شود. از اينرو است كه فرآيند ادغامها به شدت تحت نظارت و بازرسي مقامات رقابتي هر كشور قرار دارند؛ بهگونهاي در بسياري از قوانين كشورها، مقررات خاصي نيز در مورد آنها وضع گرديدهاست. همچنين ادغام ميان بنگاهها از جمله موضوعات مهم مطرح در عصر جهاني شدن اقتصاد است که در اين خصوص نظريات متفاوتي مطرح است.
بهطور کلي ادغام و اکتساب بنگاهها، به فرآيندهاي مربوط به ترکيب و اتحاد بنگاهها اطلاق میگردد.. اين اقدامات به نوعي يک تصميم استرتژيک بوده و بههمين دليل، در سطح بنگاه طبقهبندي ميشوند و موضوع بحث مديريت مالي بنگاه و نيز مديريت سرمايهگذاري قرار ميگيرند. آثار ناشي از ادغام و اکتساب هم در سطح خرد يا بنگاهها و هم در سطح اقتصاد کلان قابل بررسي است كه بعضي مواقع نتايج مفيد و مثبت و گاهي اوقات نيز نتايج مخربي براي بنگاهها و كشور دارند. تصميمگيري در مورد ادغام و اکتساب، از تصميمات استراتژيک و بسيار حساس و تخصصي مديران بنگاهها تلقي ميگردد و عموماً تصميماتي بلندمدت و حرفهاي هستند. در سالهاي اخير اين اقدامات توانستهاند ارزشها و البته زيانهايي را براي اقتصاد جهان و بسياري از بنگاهها به ارمغان آورند که خود محل بحث و منازعه بسياري از نظريهپردازان و نيز موضوع مطالعات و تحقيقات تجربي بسياري از محققين
بوده است.
ادغام و اکتساب در عمل، فرآيندهاي بسيار پيشرفته و تخصصي هستند که جنبهها و پيامدهاي گسترده مديريتي، حقوقي، قانوني، مالي، حسابداري، فرهنگي، اجتماعي و سياسي را بهدنبال دارند و در مواردي حتي سبب جابجايي و تغييرات گسترده در ارزش افزوده و ثروت افراد، بنگاهها، جامعه و نيز تغيير در کيفيت تخصيص منابع خواهند شد. در اقتصاد جهان، بخشهاي خدماتي، بانکداري، بيمه و داروسازي نسبت به ساير بخشهاي اقتصادي به ميزان بيشتري تحت تأثير ادغامها و اکتسابها قرار گرفتهاند كه در اين ميان كشورهاي امريكا و انگلستان نسبت ساير كشورها، در خصوص ادغام و اکتساب سابقه بيشتري دارند. بهموازات افزايش حجم عمليات ادغام و اکتسابها در سطح جهان، و بهمنظور پيشگيري از تبعات منفي احتمالي ناشي از اين اقدامات، فشارهاي گسترده تصميمگيرندگان و نهادهاي قانونگذاري کشورها نيز براي محدود کردن، ساماندهي و قانونمند ساختن بازار، سبب شده کنترل بر بنگاهها در خصوص روند ادغامها افزايش یابد. در اقتصاد ايران نيز، از چند جهت موضوع ادغام[1] بنگاهها ضرورت دارد كه ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
1- وجود بنگاهها و كسب و کارهاي بسيار کوچک در کشور، که در بسياري از موارد قدرت رقابت با شرکتهاي خارجي را ندارند و توان تخصصي و تحقيقاتي آنها اندک است و در شرايط جهاني شدن و رقابت جهاني و بينالمللي بنگاههاي ايراني در این رقابت ناتوان خواهند بود؛
2- نياز به تجديد ساختار و تغييرات مديريتي و افزايش کارآيي و بهرهوري بنگاهها در اقتصاد ايران
3- ادغام کمک ميکند که بنگاهها در جريان توسعه و بلوغ و افول صنايع و محصولات خود بتوانند تغيير کنند، از صنعت خارج شوند و يا سرمايهگذاريهاي خود را به بخشهاي جديد و در حال رشد سوق دهند؛
4- ضرورت براي ادغام بنگاههاي ايراني و ايجاد بنگاههاي بزرگتر از جهت بهرهمندي از مزيتهاي صرفهجويي در مقياس نيز قابل توجه است.
4-1- اهداف ادغام صنایع
آنچه از تجزيه و تحليل ادبيات موضوع ادغام بدست ميآيد آن است كه ادغام صنايع ميتواند اهداف گوناگوني داشته باشد كه ميتوان آنرا به اهداف اقتصادي، اهداف محيطي (اجتماعي و فرهنگي) و اهداف سازماني تقسيمبندي نمود كه در زير به طور خلاصه به هر كدام از آنها اشاره ميشود:
- اهداف اقتصادي
ادغامهاي كه صرفاً اقتصادي باشند اهداف مشخصي را دنبال ميكنند كه مهمترين آنها شامل:
- افزايش توليد
- افزايش قدرت رقابتپذيري
- افزايش سهم بازار
- تمركز در استفاده از منابع
- حذف رقابتهاي نادرست در اجراي رسالت بنگاهها
- صرفهجويي استفاده از منابع
همچنین میتوان انگيزههاي ادغام را به صورت دیگری طبقهبندی نمود که خلاصه آن به قرار زير است:
- انگيزههاي استراتژيك
يكي از سادهترين و مهمترين راهها و با نفوذترين دليل بنگاهها براي ادغام است و اگر ادغام صورت گرفته داراي دليل استراتژيك باشد اهداف بنگاه از آن حمايت خواهد كرد.
- انگيزههاي مالي
تمام ادغامها از يك يا چند نوع انگيزه مالي براي ادغام دارند كه در آن دنبال دست یافتن به يك نرخ بازده و ريسك رضايت بخش براي سهامداران خود هستند كه اين نرخ بازده ادغام را هدايت ميكند.
- انگيزههاي مديريتي
ادغام بايد سبب همافزايي در مديريت بنگاه بعد از ادغام شود، زيرا يكي از مزاياي ادغام آن است كه بنگاهها (سهامداران) خواهان حذف مديران بي كيفيت هستند.
- بدست آوردن سهامداران جديد
در ادغام، افزايش تعداد سهامداران كه به طور مستقيم به دنبال مزاياي خود هستند افزايش مييابد كه خود موجبات افزايش تعداد سهامداران را سبب ميشود.
- افزايش قابليتها
افزايش قابليتها را ميتوان در افزايش فرصتهاي تحقيق و توسعه دانست زيرا با افزايش توانائيها ممكن است بنگاه به يك پلت فرم منحصر بفردي كه حاصل تلاشهاي بعد از ادغام است دست يابد.
- اهداف اقتصادي
اهداف اقتصادي در ادغام مربوط به اندازه و مقياس اقتصادي براي بنگاه جديد است كه با افزايش زنجيره ارزش سبب ميشود هزينه متوسط توليد در بنگاه جديد كاهش يابد.
- ادغام عمودي
در ادغام عمودي هزينههاي توليد از هنگامي كه هريك از مراحل توليد به طور جداگانه صورت ميگيرد كمتر خواهد بود.
- صرفه جوئي در هزينه
شناسائي نوع هزينه صرفهجوئي شده در ادغام بسيار مهم است زيرا ميتواند باعث كاهش در هزينه متوسط، نهائي، هزينه توليد و هزينه ثابت بدون تغيير تكنولوژي شود.
- رفتار عقلائي
ادغام سبب تخصيص مجدد عقلائي منابع بدون تغيير در تكنولوژي مشترك در سراسر خطوط مختلف توليد شده كه ميتواند به توليد با هزينههاي كمتر منجر گردد.
- قدرت خريد
در ادغام ممكن است با صرفهجوئي در هزينهها كه از افزايش اندازه بنگاه بدست آمدهاست براي بنگاه كوچكتر قدرت خريد بدست آيد.
- ايجاد بازار سرمايه داخلي
با ادغام، بنگاهها بزرگتر شده كه منجر به افزايش ارزش سرمايه داخلي آنها ميگردد و يك بنگاه جديد (حاصل از ادغام) بر خطوط توليد در مناطق جغرافياي مختلف تقسيم ميشود.
- تنوع
تنوع بيان كننده آن است كه ارزش يك بنگاه ميتواند در معرض خطر كاهش قرار ميگيرد كه با متنوع سازي احتمال كاهش ارزش كمتر شود كه اين انگيزه ادغام با ساير انگيزهها متغاوت زيرا سبب قدرت بازاري بنگاه ميگردد.
- گسترش پورتفليو
اين انگيزه در مورد بنگاههاي است كه محصولات مرتبط و مكمل را در بازارهاي مجزا توليد ميكنند با اين انگيزه بنگاه به دنبال ادغام از روش بدست آوردن قدرت بازاري خريداران است.
4-2-اندازهگيري تمرکز
محيطي که بنگاهها در آن فعاليت ميکنند بازار نام دارد و تجزيه و تحليل بازار نيازمند شناخت ساختار آن است. ساختار بازار به مثابه نظامي متشکل از اجزاي هماهنگ و به هم مرتبط است. قدرت بازار نشان دهنده ميزان انحصار هر بنگاه و متاثر از کارکرد اجزاي متشکله ساختار بازار و حدود کنترل بنگاه در زمينه قيمت، محصول و نوع کالاهاي توليدي است. بهطور کلي ساختار بازار مبتني بر تعداد و نحوه توزيع سهام بنگاهها در يک اقتصاد است. ساختار همچنين به اهميت و مشخصات هر بازار در يک اقتصاد مرتبط است. ساختار يک صنعت بر مبناي ارتباط عناصر متشکله آن تاثير راهبردي بر طبيعت رقابت و قيمتگذاري دارد و در داخل بازار از آن به عنوان عوامل ساختاري نام برده ميشود، تبيين ميشود.
عامل تعيين کننده در تعريف بازار، تعداد، نحوه توزيع و قدرت بازار فروشندگان و خريداران است که تمرکز بازار خوانده ميشود. تمركز بازار از مفاهيمي است كه از آن هم در مباحث نظري و هم در دنياي واقعي بهويژه در دعواهاي حقوقي بسيار، استفادة وسيع ميشود. بسياري از صاحبنظران و تصميمسازان اقتصادي، با استفاده از «اندازة تمركز»، راجع به قدرت انحصاري هر بازار قضاوت ميكنند. در واقع، براي قضاوت درباره ميزان رقابت و انحصار در يك بازار، روش منطقي اين است كه اول، به تعداد بنگاهها و شركتهاي فعال در بازار و دوم، به نحوه توزيع بازار بين آنها توجه شود. هرچه تعداد بنگاهها كمتر و هرچه بخش وسيعي از بازار در اختيار تعداد محدودي از بنگاهها باشد، ساختار بازار به انحصار نزديكتر است؛ و برعكس. تمركز بازار و شاخصهاي اندازهگيري تمركز، اين امكان را فراهم ميسازند كه اطلاعات مربوط به تعداد بنگاهها و نحوه توزيع بازار بين آنها در قالب يك كميت مشخص خلاصه شود. ساختار هر بازار را ميتوان با توجه به درجه تمركز كالا، موانع ورود به بازار و صرفههاي مقياس شناسايي كرد. در بسياري از موارد، اندازهگيري موانع ورود و صرفههاي مقياس آسان نيست؛ و لذا در بسياري از مطالعات، براي شناخت ساختار بازار، اساساً از شاخصهاي تمركز استفاده ميشود.در يک تقسيمبندي کلي، براي تجزيه و تحليل تمرکز، دو معيار تمرکز مطلق و معيار تمرکز نسبي وجود دارد. در معيار مطلق به تعداد بنگاهها و نابرابري اندازه بنگاهها پرداخته ميشود و معيار تمرکز نسبي صرفاً نابرابري اندازه بنگاهها مورد تجزيه و تحليل قرار ميگيرند. لذا با توجه به اهداف اين مقاله فقط به توضيح روش اندازهگيري مطلق تمرکز خواهيم پرداخت.