تجزیه و تحلیل ادغام در صنايع پتروشيمي ایران

صنعت پتروشیمی از جمله صنایع مادر و اشتغال‏زا در ایران است که می‏تواند نقشی مهم و اساسی در رشد و توسعه و سیاست‏های صنعتی کشور داشته باشد. پتروشیمی از جمله بخش‏های است که بیشترین قابلیت‏ها را در تنوع محصولي، سودآوري بالا، بازارهاي مصرف گسترده، اشتغال‌زايي بالا، نرخ بازگشت سرمايه بيشتر در مقايسه با صنايع ديگر، اثرگذاري بيشتري در حركت بسوي توليدات رقابتي و صادرات‌گرا در بخش صنعت كشور ايفا مي‌كند. در كشور ایران به‌دليل وجود ذخایر عظيم نفت و گاز از يك سو و وجود سرمايه انساني متخصص و كارآزموده از سوي ديگر و هم‏چنين وجود روابط پسين و پيشين گسترده اين صنعت با صنايع ديگر كشور، مي‌توان اين صنعت را به‏عنوان پيشران صنايع كشور مورد توجه ويژه قرار داد. همچنین، مقیاس فعلی بنگاه‏های صنایع پتروشیمی کشور، به آن‏ها اجازه ایفای نقشی موثر در بازارهای جهانی را نمی‏دهد از این رو، سامان‏دهی این بنگاه‏ها و ترغیب آن‏ها به ادغام می‏توانند از صرفه‏های ناشی از مقیاس در جهت ارتقای قدرت رقابت‏پذیری و کاهش هزینه‏های خود استفاده نمایند. نتایج این مطالعه نشان می‏دهد که با استفاده از شاخص‏های مختلف، صنایع پتروشیمی قابلیت ادغام را دارند، لذا هدف از این مطالعه تجزیه و تحلیل ادغام صنایع پتروشیمی کشور با استفاده از آمار و اطلاعات 1400-1388 است.

2- اهمیت صنایع پتروشیمی

حلقه واسط بين صنعت نفت و گاز و صنايع توليد كالاهاي نهائي صنعت پتروشيمي است. صنايع پتروشيمي، بخشي از صنايع شيميايي است که فرآورده‌هاي شيميايي را از مواد خام حاصل از نفت يا گاز طبيعي توليد مي‌کند. اين صنعت، تنوع محصولات بالايي داشته و تأمين‌كننده مواد اوليه هزاران کارگاه و کارخانه صنايع پايين دستي آن است که از نظر اشتغال‌زايي و کسب درآمدهاي ارزي و قطع وابستگي نقش بسيار مؤثري در اقتصاد کشور دارد. صنعت پتروشيمي، نقش پر اهميتي در ايجاد ارزش افزوده منابع نفتي کشور (به عنوان يک ثروت) دارد. ايران با داشتن 27 تريليون متر مکعب ذخيره گازي، معادل 8 درصد گاز طبيعي شناخته شده در جهان را در اختيار دارد. به بيان ديگر ايران دومين دارنده (حدود 16 درصد) گاز در جهان است. از سويي ديگر، کشورمان با بيش از 138 ميليارد بشکه نفت خام قابل استحصال و ميعانات گازي، معادل 11‌ درصد از کل حجم نفت جهان را دارا است. رشد سريع استفاده از نفت خام و گاز طبيعي از اوايل قرن بيستم به‌عنوان منبع انرژي و ماده اوليه براي توليد محصولات بسياري از صنايع آشكار است. افزايش دانش و رشد فناوري‌ها در دهه‌هاي اخير موجب توليد متنوع محصولات مبتني بر مواد هيدروكربوري و در نتيجه افزايش وابستگي به توليدات منتج از مواد نفتي گرديده است. امروزه پتروشيمي در صنعت و اقتصاد جهاني از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. دامنه كاربرد محصولات آن بسيار گسترده بوده و سهم بالايي از تجارت جهاني را به خود اختصاص مي‌‌دهد به‌طوري‌كه با رشد اقتصادي هر كشوري ارتباط تنگاتنگي دارد و موجبات رونق صنايع متعددي از قبيل صنايع خودرو، لوازم خانگي، آرايشي و بهداشتي و ... را فراهم مي‌سازد.

صنايع پتروشيمي به صنايعي اطلاق مي‌شود که در آنها هیدروکربن های موجود در نفت خام يا گاز طبيعي به محصولات شيميايي تبديل مي‌گردند. ايران از جمله كشورهاي با ظرفيت بالا براي توسعه صنايع پتروشيمي و پايين‌دست آن بوده و مهم‌ترين مواد اوليه مورد استفاده اين صنعت در ايران هيدروكربورها هستند كه از منابع گازي و نفتي به‌دست مي‌آيند كه هم از لحاظ منابع نفتي و هم از لحاظ منابع گازي در رتبه‌هاي خوبي قرار دارد. همچنين موقعيت استراتژيك ايران در منطقه مي‌تواند بازارهاي هدف فراواني را ايجاد كند. در چرخه توليد نفت خام و گاز طبيعي تا تبديل آن به کالاهاي مصرفي توليد شده، فرآيندهاي شيميايي و پتروشيميايي متعددي بر روي اين مواد صورت مي‌پذيرد. هر اندازه تکنولوژي توليد و فرآوري پيچيده‌تر بوده و ماده توليدي به مرحله نهايي بازار مصرفي نزديک‌تر باشد، ارزش افزوده بيشتري را به دنبال دارد. از طرفي صنايع تكميلي به بازار مصرفي نزديک‌تر بوده و ارزش افزوده بالاتري را ايجاد مي‌كنند. صنايع تكميلي پتروشيمي شامل شکل‌دهي پليمرها، لاستيک و پلاستيک، الياف مصنوعي و نساجي، روغن‌هاي صنعتي، رزين‌ها و چسب‌ها، رنگ‌ها و پوشش‌هاي حفاظتي، سموم دفع آفات، شوينده‌هاي بهداشتي و کودهاي شيميايي است.

صنعت پتروشیمی از جمله صنایع مادر و اشتغا‌ل‏زا در ایران است که می‏تواند نقشی مهم و اساسی در رشد و توسعه و سیاست‏‌های صنعتی کشور داشته باشد. پتروشیمی از جمله بخش‌های است که بیشترین قابلیت‌‏ها را در تنوع محصولي گسترده، سودآوري بالا، بازارهاي مصرف گسترده، اشتغال‌زايي بالا، نرخ بازگشت سرمايه بيشتر در مقايسه با صنايع ديگر، اثرگذاري بيشتري در حركت بسوي توليدات رقابتي و صادرات‌گرا در بخش صنعت كشور ايفا مي‌كند. در كشور ایران به‌دليل وجود ذخایر عظيم نفت و گاز از يك سو، و وجود سرمايه انساني متخصص و كارآزموده از سوي ديگر و هم‏چنين وجود روابط پسين و پيشين گسترده اين صنعت با صنايع ديگر كشور مي‌توان اين صنعت را به‏عنوان پيشران صنايع كشور مورد توجه ويژه قرار داد. از سوی دیگر، مقیاس فعلی بنگاه‏‌های صنایع پتروشیمی کشور، به آن‏ها اجازه ایفای نقش موثری در بازارهای جهانی را نمی‏دهد از این رو سامان‏دهی این بنگاه‏ها و ترغیب آن‏ها به ادغام می‏توانند از صرفه‏های ناشی از مقیاس در جهت ارتقای قدرت رقابت‏‌پذیری و کاهشهزینه‌‏های خود استفاده نمایند. در این مقاله به تجزیه و تحلیل ادغام در صنایع پتروشیمی کشور با استفاده از آمار و اطلاعات 1400-1388 پرداخته شده است و بر این اساس، در بخش دوم اهمیت صنایع پتروشیمی تجزیه و تحلیل می‏گردد، بخش سوم شامل مروری بر مطالعات انجام شده در رابطه با ادغام است، در بخش چهارم مبانی نظری ادغام ارائه می‏شود، نتایج تجربی در بخش پنجم مورد تجزیه و تحلیل قرار می‏گیرد و در بخش ششم نیز شامل خلاصه، جمع‌‏بندی و توصیه‏‌ها است.‏

2- اهمیت صنایع پتروشیمی

رشد اقتصادی پایدار، یک فرایند پیشرفت صنعتی و تکنولوژیک دائمی است که به همراه تغییرات اجتماعی و نهادی موازی و سازگار با آن، موفقیت مشترک را تضمین می‏کند که سیاست صنعتی، یکی از جوانب اصلی و اجتناب ناپذیر موفقیت در فرایند توسعه و استراتژی رشد پایدار است. سیاست صنعتی می‏تواند به‏صورت مداخله دولت در تخصیص منابع میان بخش‌های مختلف صنعت ساخت و سازمان صنعتی یک بخش خاص در درون صنعت ساخت با هدف تسریع رشد اقتصاد و تحول ساختاری اقتصاد ملی تعریف می‏شود. بنابراین، سیاست صنعتی را می‏توان به مثابه هر رژیم سیاستی تعریف کرد که در آن انگیزش‌‏های مالی در میان بخش‏ها بطور آگاهانه غیر خنثی است. سیاست صنعتی یکی از انواع سیاست‌های دولتی است که معطوف به اثرگذاری بر ساختار اقتصادی کشورها است که در این مسئله ادغام بنگاه‏ها و صنایع یکی از ابزارهای سیاست توسعه صنعتی در دوران معاصر است که مورد نظر این مقاله نیز است. با توجه به آن‏که در جهان امروز، صنایع پتروشیمی، به‏ویژه صنایع پایین دستی آن نقشی مهم و قابل توجه در تولید و تجارت جهانی در کشورهای مختلف دارد، لذا در این قسمت به تجزیه و تحلیل تولید و تجارت صنایع تکمیلی پتروشیمی در جهان و ایران به‌‏طور خلاصه می‏پردازیم.

 

2-1-توليد و تجارت صنايع تكميلي پتروشيمي در جهان

صنايعي که از محصولات پتروشيمي و يا توليدات پالايشگاه‏هاي نفت به عنوان مواد اوليه استفاده مي‌نمايد، صنايع پايين دستي پتروشيمي شناخته مي‌شوند. صنايع پايين دستي پتروشيمي را مي‌توان در دو دسته محصولات مصرفي نهايي و مواد حد واسط بررسي نمود که مواد حد واسط در واقع مواد اوليه مورد نياز به منظور توليد محصولات نهايي هستند. در عمل ترسيم مرز مشخص و صريح بين صنايع پايين‌دستي پتروشيمي و ساير صنايع از جمله صنايع شيميايي ممكن نيست، چرا كه تعاملات و ارتباطات صنعتي بين صنايع به حدي بالاست كه ترسيم اين مرزها را مشكل مي‌سازد. با اين حال با پذيرش درجه‌اي از تقريب مي‌توان صنايع پايين‌دستي پتروشيمي را بر اساس طبقه‌بندي‌هاي استاندارد حساب‏هاي ملي و زير مجموعه كدهاي 21 و 22 طبقه‌بندي آيسيك (ISIC) تعريف كرد. مطابق بررسي‌هاي انجام شده، مهم‌ترين رشته فعاليت‌هاي صنعتي تكميلي پتروشيمي را مي‌توان حسب طبقه‌بندي (ISIC) به شرح جدول (1) معرفي نمود:

جدول (1): تعريف صنايع پايين‌دستي پتروشيمي بر اساس كدهاي ISIC

فعاليت

کد فعاليت

 

توليد فراورده‌هاي كوره كك‌پزي

1910

بالا دست

توليد فراورده‌هاي پالايش شده نفت

1920

توليد مواد شيميايي اساسي

2011

میان دست

توليد كودشيميايي و تركيبات نيتروژن

2012

توليد پلاستيك و لاستيک مصنوعي در شكل نخستين

2013

توليد آفات کش‌ها و ساير فراورده‌هاي شيميايي مورد استفاده در كشاورزي

2021

توليد انواع رنگ و روغن جلا و پوشش‌هاي مشابه، جوهر چاپ و بتانه

2022

توليد صابون و شوينده‌ها، ترکيبات تميز کننده و براق کننده، عطرها و مواد آرايشي

2023

توليد ساير فراورده‌هاي شيميايي طبقه‌بندي نشده در جاي ديگر

2029

توليد الياف مصنوعي

2030

توليد داروها و فراورده‌هاي دارويي شيميايي و گياهي

2100

تکمیلی

توليد تاير و تيوب‌هاي لاستيکي، روکش کردن و بازسازي تايرهاي لاستيکي

2211

توليد ساير فراورده‌هاي لاستيکي

2219

توليد فراورده‌هاي پلاستيکي، به جز کفش

2220

ماخذ: دفتر توسعه صنايع پايين‌دستي پتروشيمي

همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود؛ كدهاي زيرمجموعه كد 20 شامل انواع مواد شيميايي است كه اكثر آن‏ها از مواد پايه پتروشيمي به عنوان خوراك استفاده مي‌كنند و كدهاي زير مجموعه كد 21 و 22 شامل اواع دارو و مواد لاستيكي و پلاستيكي است كه اكثرا از مشتقات نفت و گاز هستند. بررسي فرايند توليد زنجيره ارزش صنعت پتروشيمي حاكي از آن است كه بيشترين ارزش افزوده در صنايع پتروشيمي مربوط به صنايع پايين‌دستي يا تكميلي است. گام نخست جهت هر گونه بررسي، شناسايي محصولاتي است كه در زمره صنايع تكميلي پتروشيمي قرار مي‌گيرند.

مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد كه هر چه از سمت محصولات بالادستي به سمت محصولات پايين‌دستي حركت كنيم، به‌دليل اثر مضاعف هر مرحله فرآوري، ارزش افزوده نيز افزايش مي‌يابد. اين وضعيت در نمودار (1) قابل مشاهده است؛ در مرحله اول زنجيره صنعت پتروشيمي كه پالايشگاه‌ها قرار دارند و محصول حاصل از آن سوخت است، به‏ازای يك واحد ماده اوليه، يك واحد ارزش افزوده ايجاد مي‌شود كه اگر وارد مرحله دوم فرآوري يعني مجتمع‌هاي پتروشيمي شود با ايجاد اثر مضاعف، 9/1 واحد بيشتر ارزش افزوده را ايجاد مي‌كند.

 نمودار (1): مقايسه ورودي و ارزش افزوده محصولات خروجي در زنجيره ارزش صنعت پتروشيمي به‏ازاي هر واحد

Source: GCC Petrochemicals and Chemicals Industry, Facts and Figures, (2014)

ملاحظه می‌گردد ميزان ارزش افزوده ايجاد شده در صنايع تكميلي به‏ازاي هر واحد ماده اوليه در سطح بسيار بالاتري قرار دارد؛ بطوريكه در اثر فرآوري‌هاي بيشتر و استفاده از تكنولوژي‌هاي پيچيده‌تر توليد، ارزش افزوده محصولات پلاستيکي بيشتر از نفت خام و گاز طبيعي است. مقايسه ميزان سرمايه‌گذاري مورد نياز براي توليد يك ميليون تن محصول در طول زنجيره ارزش صنايع پتروشيمي، ابعادي ديگري از ارزشمندي توجه به توسعه صنايع تكميلي همسو با توسعه صنايع بالادستي و ميان دستي پتروشيمي را روشن مي‌سازد. مطالعات انجام شده حاكي از نرخ بازگشت سرمايه بالاتر و اشتغال‌زائي بسيار وسيع‌تر در صنايع تكميلي پتروشيمي است. مطابق جدول (2)، سرمايه‌گذاري ثابت مورد نياز براي توليد يك ميليون تن محصول در صنايع پايين‌دستي، 4280 ميليون دلار برآورد شده است كه از نرخ بازگشت سرمايه بين 40-50 درصد برخوردار است. اين حجم سرمايه‌گذاري قادر به ايجاد 200 هزار فرصت شغلي خواهد بود. حال آن‌كه براي توليد يك ميليون تن محصول در واحدهاي بالادستي و ميان‌دستي به‌ترتيب 750 و 1200 ميليون دلار سرمايه‌گذاري ثابت نياز است كه نرخ بازگشت سرمايه كمتر و اشتغال‌زايي كمتري را نيز دارند.

جدول (2): مقايسه اشتغال، سرمايه‌گذاري و نرخ بازگشت سرمايه هر یک توليد يك ميليون تن

شرح

اشتغال (نفر)

سرمايه‏گذاري ثابت (ميليون دلار)

سرانه سرمايه‏گذاري ثابت (هزار دلار/نفر)

نرخ بازگشت سرمايه (درصد)

صنايع بالا دستي

500

750

1500

15-20

صنايع ميان دستي

2200

1200

545

25-30

صنايع پايين دستي

200000

4280

21

40-50

مأخذ: راهبردهاي شركت ملي صنايع پتروشيمي در توسعه خوشه‌هاي صنايع پايين‌دستي، توسعه صنايع پايين‌دستي پتروشيمي

ارقام جدول فوق بيانگر صرفه‌هاي اقتصادي قابل توجه صنايع تكميلي پتروشيمي در بين رشته فعاليت‌هاي توليدي پتروشيمي از بالادستي به پايين دستي است. علاوه بر ويژگي‌هاي فوق، صنايع تكميلي پتروشيمي از تقاضاي جهاني گسترده و بسيار مناسبي نيز برخوردار است که بر اساس آمار بانك جهاني، اين صنايع در سال 2022 تقاضاي واردات جهاني در حدود 2632 ميليارد دلار داشته‌اند. طبق نمودار (2)؛ بيشترين تقاضاي جهاني مربوط به فعاليت «توليد مواد شيميايي اساسي بجز كود و تركبيات ازت» با ارزشي در حدود 794 ميليارد دلار و سپس فعاليت «توليد ساير محصولات شيميايي طبقه­بندي نشده در جاي ديگر» با ارزشي در حدود 399 ميليارد دلار بوده‏است. حال آن‌كه كل صادرات صنايع تكميلي پتروشيمي ايران در سال 2022 در حدود 04/0 درصد از تقاضاي جهاني واردات توسط ايران تأمين شده‏است كه با توجه به ذخاير غني نفت و گاز اين رقم بسيار كمتر از حد انتظار است.

نمودار (2): تقاضاي واردات جهاني صنايع تكميلي پتروشيمي در 2022  (ميليارد دلار)

مأخذ: WITS و محاسبات تحقيق

 

2-2-توليد و تجارت صنايع تكميلي پتروشيمي در ایران

در ایران بيشترین سرمايه‌گذاري‌هاي انجام شده در صنايع پتروشيمي معطوف به صنايع بالادستي و ميان‌دستي بوده و به صنايع تكميلي توجه كمتري شده‏است. براساس نتايج آمارگيري مركز آمار ايران در نمودار (3) ملاحظه مي‌شود كه در طي دوره 99-1390 به طور متوسط صنايع تكميلي پتروشيمي با اختصاص سهم 7 درصد از كل سرمايه‌گذاري ثابت كشور در مقايسه با صنايع ميان‌دستي (7/22 درصد) و صنايع بالادستي(7/15درصد) از لحاظ سرمايه‌گذاري از اقبال پايين‌تري برخوردار بوده‌اند. حال آن‏كه طبق بررسي‌‌هاي انجام شده براي دستيابي به ارزش افزوده بيشتر و سودآوري بالاتر در صنعت پتروشيمي، نياز به سرمايه‌گذاري بسيار بيشتر در صنايع تكميلي وجود دارد.

نمودار (3): جايگاه صنايع پتروشيمي در كل صنايع كارخانه‌اي كشور

ماخذ: آمارگيري از كارگاه‌هاي صنعتي 10 نفركاركن و بيشتر در طی دوره 99-1390

هم‏چنين طبق نمودار فوق، سهم بالاتر صنايع تكميلي در تعداد كارگاه‌هاي صنعتي و اشتغال در مقايسه با صنايع بالادستي و ميان‌دستي، بيان‏گر نقش مؤثر اين صنايع در اشتغال است. نكته قابل توجه ديگر، عملكرد مناسب صنايع ميان‌دستي در مقايسه با بالادستي از لحاظ نسبت سرمايه‌گذاري به ارزش افزوده در اين واحدهاي صنعتي است كه ارزش افزوده بالاتر در ميان‌دستي در ازاي سرمايه‌گذاري مشخص در صنايع پتروشيمي ايران قابل مشاهده است.

جدول (3): متوسط سهم صنايع پتروشيمي در صنايع كارخانه‌اي كشور در 99-1390 

شرح

سهم از کل صنايع کارخانه‏اي (درصد)

سرمايه‏گذاري به ارزش افزوده

سرانه سرمايه‏گذاري ثابت (ميليون ريال/نفر)

تعداد کارگاه

اشتغال

ارزش افزوده

سرمايه‏گذاري ثابت

صنايع بالا دستي

1/1

½

1/10

7/15

20/0

1537

صنايع ميان دستي

9/5

6/7

6/22

7/22

13/0

603

صنايع تکميلي

3/9

8

3/6

7

28/0

386

مأخذ: نتايج آمارگيري از كارگاه‌هاي صنعتي 10 نفركاركن و محاسبات تحقيق

شايان ذكر است در صورت دسترسي به آمار كارگاه‌هاي زير10 نفر كاركن، جايگاه بالاتري از صنايع تكميلي نمایان می‏گشت. عليرغم فقدان اين آمار، سهم صنايع تكميلي در ارزش افزوده صنايع كشور به نسبت سهمي كه در سرمايه‌گذاري‌ها داشته در مقايسه با صنايع مياني و بالادستي تقريباً قابل قبول است؛ اما تمركز سرمايه‌گذاري‌ها در اين صنايع بر توليد محصولات متنوع و داراي ارزش افزوده بالا نبوده و از مزيت‌ها و ويژگي‌هاي بارز اين صنايع استفاده نشده است که مبین این موضوع بررسي ارزش واحد صادراتي محصولات صنايع تكميلي پتروشيمي است که نشان‌دهنده ارزش پايين‌تر محصولات ايران در فعاليت‏هاي مختلف اين صنعت در مقايسه با مشابه خارجي است.

روند تغييرات متوسط ارزش واحد صادراتي محصولات صنايع تكميلي طي دوره 1401-1391 نشان مي‌دهد كه روند افزايشي ارزش واحد صادراتي در سال 1394 دچار افت ناگهاني(4/11- درصد) شده و این کاهش تا سال 1400 ادامه داشته و در این سال رشد 32 درصدی رخ داده است. که مجددا در سال 1401 کاهش 7 درصدی رخ داده است. بیشترین کاهش قیمت طی دوره مورد بررسی در سال 1398 به دنبال ایجاد تحریم‌های جدیدی رخ داد که به دنبال بیرون رفتن ایالات متحده از برجام اتفاق افتاد (نمودار (4)).

نمودار4: روند ارزش واحد كالاي صادراتي صنايع تكميلي پتروشيمي ايران طي دوره 1401-1391 (دلار/تن)

مأخذ: محاسبات بر اساس گمرك جمهوري اسلامي ايران

اين كاهش می‏تواند به‏دليل عدم موفقيت در توسعه توليد صنايع تكميلي رقابتي و صادرات‏گرا باشد. گرايش به سمت توليد محصولات داراي ارزش افزوده بالاتر در اين صنعت و تلاش براي دستيابي به بازارهاي جهاني آن محصولات، افزايش ارزش واحد صادراتي را بدنبال خواهد داشت. اما آمار تجارت محصولات صنايع تكميلي طي دوره 1401-1391 نشان مي‌دهد كه ارزش واحد محصولات صادراتي صنايع تكميلي يك سوم ارزش واحد كالاهاي وارداتي است (جدول (4)).

جدول (4): متوسط ارزش واحد محصولات وارداتي و صادراتي صنايع تكميلي پتروشيمي درطي 1401-1391

متوسط ارزش واحد محصولات وارداتي (دلار/ تن)

متوسط ارزش واحد محصولات صادراتي (دلار/ تن)

نسبت ارزش وارداتي به صادراتي

4/26192619.4

4/1328

9/1

مأخذ: محاسبات براساس آمار گمرك جمهوري اسلامي ايران

3-مروری بر مطالعات انجام شده

لازم به ذکر است به طور مشخص مطالعه‏ای در خصوص ادغام بنگاه‏ها در کشور انجام نشده‏است. بررسي مطالعات مرتبط با ساختار بازار صنايع در کشور نشان می‏دهد که بررسي تمركز در اقتصاد ايران سابقه چنداني ندارد و عمده مطالعات مربوط به بعد از سال 1375 است که در این قسمت مطالعات مربوط به سنجش و ارزيابي قدرت انحصاري، درجه رقابت و انحصار در بازارها و تعيين ساختار بازارها اشاره می‏کنیم.

ليونس(1980) در مطالعه‌اي به تجزيه و تحليل اندازه 118 صنعت توليدي در انگلستان مي‌پردازد. وي نتيجه‌گيري مي‌كند كه استفاده از روش‌هاي فوق با ايراداتي همراه است و لذا توصيه مي‌كند كه براي غلبه بر اين ايرادات بهتر است براي تخمين اندازه بهينه بنگاه از معيار جانشين كه بر اساس توزيع اندازه بنگاه يك صنعت است استفاده شود.

راجرز(1993) در مطالعه‌اي به مطالعه اندازه بهينه صنعت فولاد امريكا مي‌پردازد. در اين مطالعه واحدهاي توليد فولاد امريكا به چهار گروه تقسيم مي‌شوند كه نتايج نشان مي‌دهد اندازه طبقه 5/4-5/7 ميليون تن بيشترين ميزان سهم را در دوره مورد مطالعه دارند كه نتيجه‌گيري مي‌كند اندازه اين گروه، اندازه بهينه در اين صنعت با كاراترين مقياس است.

سنگوپتا (2004) در مطالعه خود با عنوان روش بقا و تاربع هزينه مرزي،‌ نتيجه‌گيري مي‌كند كه روش بقا داراي نقاط ضعفي است زيرا نمي‌تواند به طور كاملاً مشخص برتري بنگاه بهينه را بيان نمايد و هم‌چنين اين روش نمي‌تواند تفاوت بين تابع هزينه و مرز هزينه را بيان كند و قابليت تشخيص منبع كارايي را ندارد و نهايتاً اين روش فقط بيان مي‌كند كه كدام بنگاه بهينه‌تر است و از هزينه‌هاي نسبي مطلبي بيان نمي‌كند.

  •  (2007) اداعا مي‌كند اندازه بهينه بنگاه از يك سو تحت تاثير صرفه‌هاي ناشي از مقياس است و از سوي ديگر، اندازه بنگاه مي‏تواند با زيان‌هاي ناشي از مقياس كه خود منبعث از تمايل مصرف كنندگان به كالاهاي جديد با عدم ريسك‌پذيري سرمايه‌گذاران مورد غفلت واقع شود. به‌طور خلاصه مي‌توان گفت ويژگي‌هاي كشور و صنعتي كه بنگاه در آن فعاليت مي‌كند به صورت معني داري بر اندازه بنگاه و توزيع آن‌ها تاثيرگذار است.

حسينی و پرمه (1383) به بررسي ساختار جهاني بازار پسته، خشكبار و فرش با استفاده از شاخص تمركز هرفيندال - هيرشمن پرداختند كه نتايج نشان مي‌دهد در طي دوره 2000-1975 ساختار تجارت جهاني فرش، پسته و خشكبار از انحصار چند جانبه همراه با نوسان‌هاي برخور دار بوده‌اند.

خداداد كاشي و دهقاني (1379و 1381) با استفاده از شاخص‌هاي تمركز هرفيندال هيرشمن و شاخص نسبت تمركز در صنايع در سطح كدهاي دو رقمي ISIC پرداختند كه نتايج حاكي از ساختار انحصار موثر بر ييشتر صنايع بوده است.

بخشی (1382) با استفاده از شاخص تمركز هرفيندال - هيرشمن به بررسي درجه انحصار در صنعت سيمان كشور پرداخته است و نتيجه‌گيري مي‌كند كه اين صنعت داراي تمركز بالاي است.

عبادي و شيهكي‌تاش (1383) با استفاده از شاخص تمركز هرفيندال هيرشمن و شاخص نسبت تمركز به بررسي ساختار بازار كالاهاي پروپان، سيمان، گچ، سنگ مرمر،‌ فرآورده‌هاي نيمه تمام آهني و روغن‌هاي مواد قيري صادراتي پرداخته و نتيجه‌گيري مي‌كنند كه بازارهاي مورد بررسي به جز سيام داراي ساختار انحصار چند جانبه هستند.

خداداد كاشي (1377) شدت تمركز در بازارهاي ايران را با استفاده از شاخص‌هاي مختلف تمركز و بر حسب متغيرهاي متفاوت ارزيابي نموده‌است و نتیجه‏گیری می‏کند تمركز، ‌پديده رايج در بازارهاي بخش صنعت كشور است.

صالحي (1377) پس از تحليل رقابت و انحصار با دسترسي به آمار خام سرشماري كارگاه‌هاي صنعتي كشور در سال 1373، شاخص هرفيندال (و سهم 4 بنگاه برتر) فروش در سطح كدهاي چهار رقمي ISIC را بصورت ناپارامتريكي به دست آورد.

 گرجي و ساداتيان (1379) با مطالعه نسبت تمركز فروش يك و چهار بنگاهي در صنعت يخچال خانگي در دوره 1375 ـ 1378 از شاخص‌هاي ناپارامتريكي گوناگون استفاده نمودند. آن‌ها نتيجه‌گيري نمودند كه سهم 4 بنگاه برتر از 2/75 درصد در سال 1375 به 49/77 درصد در سال 1378 افزايش يافته است، يعني حاكي از افزايش نسبت تمركز (انحصار) در صنعت يخچال خانگي در دوره مورد مطالعه بود.

خدادادكاشي (1379) با استفاده از اطلاعات موجود در دوره 1366-1373 به مطالعه تمركز كلي در بخش صنعت ايران و براي صنايع دو رقمي پرداخته است. او شاخص نسبت تمركز 5 بنگاهي در صنايع دو رقمي براي تنها 9 صنعت را نشان داده‏است و نتيجه‌گيري مي‌كند كمترين نسبت تمركز نسبت تمركز اشتغال در صنايع نساجي، پوشاك و چرم (5/11%) و بيشترين نسبت تمركز در صنايع توليد فلزات اساسي (4/62%) بود.

4-مباني نظري ادغام بنگاه‏ها

ادغام ميان بنگاه‌ها از جمله موضوعات مهمي است كه در قلمرو حقوق رقابت قرار دارد. اين اقدامات از مصاديق همكاري ميان بنگاه‌ها محسوب شده و معمولاً موجب تقويت موقعيت حداقل يكي از آن‏ها در بازار مي‌گردد. به همين علت، به آن در كنار برخي از انواع مشاركت‏هاي انتفاعي، (اقدامات تمركز آفرين) اطلاق مي‌شود. ادغام ماهيتي قراردادي دارد كه بايد براي حصول آن، لاجرم توافقي با طي تشريفات قانوني حداقل بين دو بنگاه صورت گيرد. از اين‌رو، از جمله‌ي مصاديق بارز اعمال دو يا چند جانبه‌ي بنگاه‌ها به شمار مي‌رود. به علت آثار متنوعي كه اين دسته از اعمال بر رقابت در بازار دارند ممكن است موجب تقويت رقابت و بعضاً باعث از بين رفتن آن شود. از اين‏رو است كه فرآيند ادغام‌ها به شدت تحت نظارت و بازرسي مقامات رقابتي هر كشور قرار دارند؛ به‌گونه‌اي در بسياري از قوانين كشورها، مقررات خاصي نيز در مورد آنها وضع گرديده‏است. هم‏چنين ادغام ميان بنگاه‌ها از جمله موضوعات مهم مطرح در عصر جهاني شدن اقتصاد است که در اين خصوص نظريات متفاوتي مطرح است.

به‌طور کلي ادغام و اکتساب بنگاه‌ها، به فرآيندهاي مربوط به ترکيب و اتحاد بنگاه‌ها اطلاق می‏گردد.. اين اقدامات به نوعي يک تصميم استرتژيک بوده و به‏همين دليل، در سطح بنگاه طبقه‌بندي مي‌شوند و موضوع بحث مديريت مالي بنگاه و نيز مديريت سرمايه‌گذاري  قرار مي‌گيرند. آثار ناشي از ادغام و اکتساب هم در سطح خرد يا بنگاه‌ها و هم در سطح اقتصاد کلان قابل بررسي است كه بعضي مواقع نتايج مفيد و مثبت و گاهي اوقات نيز نتايج مخربي براي بنگاه‌ها و كشور دارند. تصميم‌گيري در مورد ادغام و اکتساب، از تصميمات استراتژيک و بسيار حساس و تخصصي مديران بنگاه‌ها تلقي مي‌گردد و عموماً تصميماتي بلندمدت و حرفه‌اي هستند. در سال‌هاي اخير اين اقدامات توانسته‌اند ارزش‌ها و البته زيان‌هايي را براي اقتصاد جهان و بسياري از بنگاه‌ها به ارمغان آورند که خود محل بحث و منازعه بسياري از نظريه‌پردازان و نيز موضوع مطالعات و تحقيقات تجربي بسياري از محققين

بوده است.

ادغام و اکتساب در عمل، فرآيندهاي بسيار پيشرفته و تخصصي هستند که جنبه‌ها و پيامدهاي گسترده مديريتي، حقوقي، قانوني، مالي، حسابداري، فرهنگي، اجتماعي و سياسي را به‏دنبال دارند و در مواردي حتي سبب جابجايي و تغييرات گسترده در ارزش افزوده و ثروت افراد، بنگاه‌ها، جامعه و نيز تغيير در کيفيت تخصيص منابع خواهند شد. در اقتصاد جهان، بخش‌هاي خدماتي، بانک‌داري، بيمه و داروسازي نسبت به ساير بخش‌هاي اقتصادي به ميزان بيشتري تحت تأثير ادغامها و اکتسابها قرار گرفتهاند كه در اين ميان كشورهاي امريكا و انگلستان نسبت ساير كشورها، در خصوص ادغام و اکتساب سابقه بيشتري دارند. به‌موازات افزايش حجم عمليات ادغام و اکتساب‏ها در سطح جهان، و به‌منظور پيش‌گيري از تبعات منفي احتمالي ناشي از اين اقدامات، فشارهاي گسترده تصميم‌گيرندگان و نهادهاي قانون‌گذاري کشورها نيز براي محدود کردن، سامان‌دهي و قانونمند ساختن بازار، سبب شده کنترل بر بنگاه‌ها در خصوص روند ادغام‏ها افزايش یابد. در اقتصاد ايران نيز، از چند جهت موضوع ادغام[1] بنگاه‌ها ضرورت دارد كه مي‌توان به موارد زير اشاره نمود:

1- وجود بنگاه‌ها و كسب و کارهاي بسيار کوچک در کشور، که در بسياري از موارد قدرت رقابت با شرکت‌هاي خارجي را ندارند و توان تخصصي و تحقيقاتي آن‏ها اندک است و در شرايط جهاني شدن و رقابت جهاني و بين‌المللي بنگاه‌هاي ايراني در این رقابت ناتوان خواهند بود؛

2- نياز به تجديد ساختار و تغييرات مديريتي و افزايش کارآيي و بهره‌وري بنگاه‌ها در اقتصاد ايران

3- ادغام کمک مي‌کند که بنگاه‌ها در جريان توسعه و بلوغ و افول صنايع و محصولات خود بتوانند تغيير کنند، از صنعت خارج شوند و يا سرمايه‌گذاري‌هاي خود را به بخش‌هاي جديد و در حال رشد سوق دهند؛

4- ضرورت براي ادغام بنگاه‌هاي ايراني و ايجاد بنگاه‌هاي بزرگتر از جهت بهره‌مندي از مزيت‌هاي صرفه‌جويي در مقياس نيز قابل توجه است.

4-1- اهداف ادغام صنایع

آن‌چه از تجزيه و تحليل ادبيات موضوع ادغام بدست مي‌آيد آن است كه ادغام صنايع مي‌تواند اهداف گوناگوني داشته باشد كه مي‌توان آن‏را به اهداف اقتصادي، اهداف محيطي (اجتماعي و فرهنگي) و اهداف سازماني تقسيم‌بندي نمود كه در زير به طور خلاصه به هر كدام از آن‌ها اشاره مي‌شود:

  1. اهداف اقتصادي

ادغام‌هاي كه صرفاً اقتصادي باشند اهداف مشخصي را دنبال مي‌كنند كه مهم‌ترين آن‌ها شامل:

  1. افزايش توليد
  2. افزايش قدرت رقابت‌پذيري
  3. افزايش سهم بازار
  1. تمركز در استفاده از منابع
  2. حذف رقابت‌هاي نادرست در اجراي رسالت بنگاه‌ها
  3. صرفه‌جويي استفاده از منابع

هم‏چنین می‏توان انگيزه‌هاي ادغام را به صورت دیگری طبقه‏بندی نمود که خلاصه آن به قرار زير است:

  1. انگيزه‌هاي استراتژيك

يكي از ساده‌ترين و مهم‌ترين راه‌ها و با نفوذترين دليل بنگاه‌ها براي ادغام است و اگر ادغام صورت گرفته داراي دليل استراتژيك باشد اهداف بنگاه از آن حمايت خواهد كرد.

  1. انگيزه‌هاي مالي

تمام ادغام‌ها از يك يا چند نوع انگيزه مالي براي ادغام دارند كه در آن دنبال دست یافتن به يك نرخ بازده و ريسك رضايت بخش براي سهام‏داران خود هستند كه اين نرخ بازده ادغام را هدايت مي‌كند.

  1. انگيزه‌هاي مديريتي

ادغام بايد سبب هم‌افزايي در مديريت بنگاه بعد از ادغام شود، زيرا يكي از مزاياي ادغام آن است كه بنگاه‌ها (سهامداران) خواهان حذف مديران بي كيفيت هستند.

  1. بدست آوردن سهام‌داران جديد

در ادغام، ‌افزايش تعداد سهام‌داران كه به طور مستقيم به دنبال مزاياي خود هستند افزايش مي‌يابد كه خود موجبات افزايش تعداد سهام‌داران را سبب مي‌شود.

  1. افزايش قابليت‌ها

افزايش قابليت‌ها را مي‌توان در افزايش فرصت‌هاي تحقيق و توسعه دانست زيرا با افزايش توانائي‌ها ممكن است بنگاه به يك پلت فرم منحصر بفردي كه حاصل تلاش‌هاي بعد از ادغام است دست يابد.

  1. اهداف اقتصادي

اهداف اقتصادي در ادغام مربوط به اندازه و مقياس اقتصادي براي بنگاه جديد است كه با افزايش زنجيره ارزش سبب مي‌شود هزينه متوسط توليد در بنگاه جديد كاهش يابد.

  1. ادغام عمودي

در ادغام عمودي هزينه‌هاي توليد از هنگامي كه هريك از مراحل توليد به طور جداگانه صورت مي‌گيرد كمتر خواهد بود.

  1. صرفه جوئي در هزينه

شناسائي نوع هزينه صرفه‌جوئي شده در ادغام بسيار مهم است زيرا مي‌تواند باعث كاهش در هزينه متوسط، نهائي، هزينه توليد و هزينه ثابت بدون تغيير تكنولوژي شود.

  1. رفتار عقلائي

ادغام سبب تخصيص مجدد عقلائي منابع بدون تغيير در تكنولوژي مشترك در سراسر خطوط مختلف توليد شده كه مي‌تواند به توليد با هزينه‌هاي كمتر منجر گردد.

  1. قدرت خريد

در ادغام ممكن است با صرفه‌جوئي در هزينه‌ها كه از افزايش اندازه بنگاه بدست آمده‌است براي بنگاه كوچك‌تر قدرت خريد بدست آيد.

  1. ايجاد بازار سرمايه داخلي

با ادغام، بنگاه‌ها بزرگ‏تر شده كه منجر به افزايش ارزش سرمايه داخلي آن‌ها مي‌گردد و يك بنگاه جديد (حاصل از ادغام) بر خطوط توليد در مناطق جغرافياي مختلف تقسيم مي‌شود.

  1. تنوع

تنوع بيان كننده آن است كه ارزش يك بنگاه مي‌تواند در معرض خطر كاهش قرار مي‌گيرد كه با متنوع سازي احتمال كاهش ارزش كمتر شود كه اين انگيزه ادغام با ساير انگيزه‌ها متغاوت زيرا سبب قدرت بازاري بنگاه مي‌گردد.

  1. گسترش پورتفليو

اين انگيزه در مورد بنگاه‌هاي است كه محصولات مرتبط و مكمل را در بازارهاي مجزا توليد مي‌كنند با اين انگيزه بنگاه به دنبال ادغام از روش بدست آوردن قدرت بازاري خريداران است.

4-2-اندازه­گيري تمرکز

محيطي که بنگاه­ها در آن فعاليت مي­کنند بازار نام دارد و تجزيه و تحليل بازار نيازمند شناخت ساختار آن است. ساختار بازار به مثابه نظامي متشکل از اجزاي هماهنگ و به هم مرتبط است. قدرت بازار نشان دهنده ميزان انحصار هر بنگاه و متاثر از کارکرد اجزاي متشکله ساختار بازار و حدود کنترل بنگاه در زمينه قيمت، محصول و نوع کالاهاي توليدي است. به‏طور کلي ساختار بازار مبتني بر تعداد و نحوه توزيع سهام بنگاه­ها در يک اقتصاد است. ساختار هم‏چنين به اهميت و مشخصات هر بازار در يک اقتصاد مرتبط است. ساختار يک صنعت بر مبناي ارتباط عناصر متشکله آن تاثير راهبردي بر طبيعت رقابت و قيمت­گذاري دارد و در داخل بازار از آن به عنوان عوامل ساختاري نام برده مي­شود، تبيين مي­شود.

عامل تعيين کننده در تعريف بازار، تعداد، نحوه توزيع و قدرت بازار فروشندگان و خريداران است که تمرکز بازار خوانده مي­شود. تمركز بازار از مفاهيمي است كه از آن هم در مباحث نظري و هم در دنياي واقعي به‌ويژه در دعواهاي حقوقي بسيار، استفادة وسيع مي‌شود. بسياري از صاحبنظران و تصميم‌سازان اقتصادي، با استفاده از «اندازة تمركز»، راجع به قدرت انحصاري هر بازار قضاوت مي‌‌كنند. در واقع، براي قضاوت درباره ميزان رقابت و انحصار در يك بازار، روش منطقي اين است كه اول، به تعداد بنگاه‏ها و شركت‏هاي فعال در بازار و دوم، به نحوه توزيع بازار بين آن‏ها توجه شود. هرچه تعداد بنگاه‏ها كمتر و هرچه بخش وسيعي از بازار در اختيار تعداد محدودي از بنگاه‏ها باشد، ساختار بازار به انحصار نزديك‌تر است؛ و برعكس. تمركز بازار و شاخص‌هاي اندازه‌گيري تمركز، اين امكان را فراهم مي‌سازند كه اطلاعات مربوط به تعداد بنگاه‏ها و نحوه توزيع بازار بين آن‏ها در قالب يك كميت مشخص خلاصه شود. ساختار هر بازار را مي‌توان با توجه به درجه تمركز كالا، موانع ورود به بازار و صرفه‌هاي مقياس شناسايي كرد. در بسياري از موارد، اندازه‌گيري موانع ورود و صرفه‌هاي مقياس آسان نيست؛ و لذا در بسياري از مطالعات، براي شناخت ساختار بازار، اساساً از شاخص‌هاي تمركز استفاده مي‌شود.

در يک تقسيم­بندي کلي، براي تجزيه و تحليل تمرکز، دو معيار تمرکز مطلق و معيار تمرکز نسبي وجود دارد. در معيار مطلق به تعداد بنگاه­ها و نابرابري اندازه بنگاه‏ها پرداخته مي‏شود و معيار تمرکز نسبي صرفاً نابرابري اندازه بنگاه­ها مورد تجزيه و تحليل قرار مي‏گيرند. لذا با توجه به اهداف اين مقاله فقط به توضيح روش اندازه­گيري مطلق تمرکز خواهيم پرداخت.